
-9-2 خشونت
رفتارهای پرخاشگرانه یکی از مشکلات اجتماعی مهم و اساسی در هر جامعهای است و به دلیل اهمیت آن به اینگونه رفتار در دوران کودکی و به خصوص در دوران نوجوانی بیشتر توجه میشود.(حاجتی، اکبرزاده و خسروی، 1387).
نکته عمده پژوهش در قلمروی پرخاشگری، از مفهوم آن ناشی میشود. مفهومی که در عین حال ساختارهای خصومت، خشم، پرخاشگری را در بر میگیرد. هاولز و رایت 1978 کوشش کردند تا تمایز بین این اصطلاحات را بر اساس توصیف خشم، به عنوان یک حالت ذهنی از برانگیختگی هیجانی، خصومت، به عنوان یک بازخورد به همراه یک ارزیابی منفی بلند مدت از دیگران و رویدادها و پرخاشگری را، به عنوان رفتاری آشکار، درگیر شدن و آسیب رساندن به دیگران مشخص کنند؛ اما آنها اصطلاحاتی را تعریف وتأیید میکنند که به یکدیگر وابسته هستند.(هاولز و رایت،1978، به نقل از اللهیاری 1376).
در کل میتوان گفت پرخاشگری و خشونت ممکن است به شکلهای مختلفی، مانند آزار و اذیت دیگران؛ کتک زدن؛ دشنام دادن و … جلوه گر شود و هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگری است(اکبری،1381).
نوجوانان خشونت گرا معمولاً قدرت کنترل رفتار خود را نداشته، رسوم و اخلاقیات جامعهای را که در آن زندگی میکنند، زیر پا میگذارند. تحقیقات نشان میدهد پسران بیش از دختران در رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانۀ خود از نیروی بدنی استفاده میکنند. اما دختران بیشتر متوسل به جدالهای لفظی میشوند. این گونه افراد معمولاً به عنوان افرادی گستاخ، بی تربیت و بی رحم نسبت به اطرافیان و همسالان، در میان گروه، شناخته میشوند.(مرادحاصل،1382)
نظریههای خشونت
علل پرخاشگری از دیدگاههای مختلفی بررسی شده است. مطابق رویکرد یادگیری اجتماعی بندورا، پرخاشگری شکلی از رفتار اجتماعی است، که یادگرفته میشود و بروز آن در هر موقعیت به عواملی مانند تجربه افراد پرخاشگر، تقویتهای کنونی برای پرخاشگری و بسیاری از عوامل شناختی و اجتماعی بستگی دارد، که ادراک مطلوب بودن رفتار پرخاشگر را تعیین میکند. بندورا بیان میکند که رفتار مشاهده شده یا رفتار تجربه شده از نظر شناخت باید بررسی شود. تجربههای ناخوشایند احساسات منفی به وجود میآورند و احساسات منفی تمایل به پرخاشگری را برمی انگیزند. (اعزازی،1380).
بر طبق دیدگاه شناختی، فرآیندهایی مانند ادراکهای فرد از رویدادها، تعبیرها و استنباطهای فرد از عوامل اصلی به وجود آورنده هرگونه رفتار از جمله رفتار پرخاشگرانه است. طبق این تئوری کودکان پرخاشگر رفتار دیگران را به عنوان نشانۀ پرخاشگری تعبیر میکنند و بر اساس این گونه نحوه پردازش اطلاعات عمل میکنند. (کریک و داگ[1]، 1996، به نقل از حاجتی، اکبرزاده و خسروی، 1387).
علتهای خشونت
- خشونت در قالب پرخاشگری فیزیکی یا لفظی ممکن است ناشی از ناکامیهای اساسی باشد یا به دلیل وجود مدلهای پرخاشگرانه در محیط زندگی (خانه یا مدرسه) نوجوان ایجاد شود.
- نوجوانان خشن معمولاً والدینی پرخاشگر دارند که روشهای تربیتی آنها بیشتر مبتنی بر سخت گیری، خشونت و تنبیه بدنی است.
- عامل وراثت هم میتواند در رفتار خشن یک نوجوان که بیشتر رفتاری اکتسابی و آموخته شده است، مؤثر باشد. تحقیقات نشان میدهد که در اغلب مواقع تربیتهای کارآمد و قوی میتواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد.
- نوجوانی که پرتوقع و نازپرورده بارآمده است و انتظار دارد که همگان به خواستهای او احترام بگذارند، هنگام برآورده نشدن انتظاراتش، عصبانی شده به خشونت و پرخاشگری متوسل میشود.
- نابسامانیهای خانواده از عوامل دیگر ایجاد خشونت در قالب پرخاشگری میتواند باشد، مانند غیبتهای طولانی پدر یا مادر، درگیری و اختلاف، جدایی و متارکه و محیطهای زندگی دور از تفاهم و مسالمت.(مرادحاصل،1382)
خودکشی
خودکشی یکی از معضلات بهداشت روان است. بر اساس گزارش رسمی سال 1996 سازمان بهداشت جهانی هرساله حداقل 500 هزار نفر در جهان با خودکشی به زندگی خود پایان میدهند. مطالعات مربوط به خودکشی سه پدیده مهم را بررسی میکند که شامل افکار خودکشی، اقدام به خودکشی و خودکشی میباشد. افکار خودکشی عبارتی است که بر وقوع هر گونه اندیشه خودتخریبی دلالت دارد. این افکار طیفی از اندیشه های مبهم در مورد امکان خاتمه زندگی تا خودکشی کامل را در بر میگیرد.(همتی، دانش آموز، پناغی،1383) میزان خودکشی و اقدام به آن در ایران طی سال های 72-1360 رو به افزایش نهاده است، از نظر میزان خودکشی در ایران، استان ایلام یکی از سه استان پرخطر به شمار میرود(محمدخانی،1383). بر پایه آمار جهانی نزدیک به چهار میلیون نوجوان در سال تلاش برای خودکشی دارند که نزدیک به 100000 مورد آن به مرگ میانجامد (آنان[2]،2001).
تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای پرخطر
اغلب تحقیقات صورت گرفته در زمینه رفتارهای پرخطر نوجوانان به ویژه در ایران با استدلال آنکه شیوع رفتارهای پرخطر در پسران بیشتر از دختران بوده و در اولویت پژوهش و برنامه ریزی قرار دارند، گروه دختران را از مطالعه خود حذف کرده اند. این در حالی است که طبق آنچه که از یافتههای پژوهش حاضر بدست آمد، تفاوت میان دختران و پسران تنها در مقولههای مصرف موادی مثل سیگار، الکل و مواد مخدر معنادار بوده است و این تفاوت در حوزههای خشونت، خودکشی و رفتارجنسی ناایمن به چشم نمیخورد. بنابراین باتوجه به نزدیکی مرز میان رفتارهای پرخطر دختران و پسران و با مدنظر قرار دادن روند کم رنگ شدن هرچه بیشتر نقشهای جنسیتی در جوامع صنعتی و در حال توسعه، ضرورت پرداختن به مداخلات پیشگیرانه در زمینه رفتارهای پرخطر در دختران نیز در کنار پسران بیش از پیش احساس میگردد.(محمدخانی، سلیمانی نیا، جزایری،1384). با توجه به این که بسیاری از جوانان در معرض خطر قرار دارند ارتقاء تاب آوری می تواند بر سازگاری زندگی پرمخاطره آنها تأثیر گذار باشد.)سلیمانی بجستانی، اعتمادی و دلاور، 1389).
[1]-Crick&Dodge
[2][2]-Annan